با نارسیسیم یا خود شیفتگی آشنا شوید
حدود ۷ درصد مردان و ۴ درصد خانمها در جوامع، دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند و حدس زده میشود در جامعه ما، ویژگیهای خودشیفتگی (نه اختلال شخصیت خودشیفته)، بهخصوص در مردان، خیلی بیشتر باشد.در واقع، بخش مهمی از مراجعات به مطبهای رواندرمانی و خانوادهدرمانی از آنجا شکل میگیرد که خانواده یا فرد در ارتباط با یک شخصیت خودشیفته آسیب دیدهاند چون خودشیفتهها میتوانند آسیبهای زیادی به اطرافیانشان بزنند.
خودشیفتگی و خودمحوری یعنی چنان محو خودت باشی که توانایی همدلی با دیگران و درک احساسات آنها را پیدا نکنی. با تعریف ساده، فرد خودشیفته، آنچنان غرق در عشق خود است که نمیتواند عاشق دیگری شود. این آدمها بسیار مغرور و خودمحور هستند و خود را بسیار کامل و بینیاز از هر تغییری میبینند. آنها خود را بسیار مهم میپندارند و دیگران را حقیر، کوچک و بیارزش میشمارند. شخصیت خودشیفته و خودمحور، برای اینکه بتواند به خواستههای خود برسد، از بقیه بهرهکشی و آنها را استثمار میکند. مثلا یک مرد خودمحور یا خودشیفته، سالها بدون توجه به حقوق انسانی همسرش او را در شرایطی قرار میدهد که فقط از خودش اطاعت کند و بیچون و چرا تصمیمهای او را بپذیرد بدون اینکه فکر کند در چنین شرایطی همسرش خوشحال است یا غمگین و ناراضی.وقتی هم همسر ابراز نارضایتی و ناراحتی کند، مرد خودشیفته او را به ناسپاسی، حقنشناسی و حتی بیماری متهم میکند چون اصلا نمیتواند درک کند که رفتارش ممکن است باعث اضطراب، خشم یا غم همسرش شده باشد. گفتو گو و مذاکره با آدمهای خودمحور بسیار مشکل است. آنها دنیا و مسائل را فقط از دید خود نگاه میکنند و نمیتوانند به مسائل از دریچه نگاه دیگران بنگرند. نمیتوانند فکر و درک کنند که امکان دارد فرد مقابلشان نظری غیر از نظر آنها داشته باشد.
خودشیفتهها کسانی که همرای و هم نظرشان نباشند، یا دستکم میگیرند یا مسخره و تحقیر میکنند و اگر متوجه شوند که کسی با آنها موافق نیست یا از آنها انتقاد میکند، به شدت عصبانی میشوند یا امکان دارد حتی کینهاش را به دل بگیرند.
نکته جالب این است که خودشیفتهها همیشه ادعا میکنند پذیرای انتقاد دیگران هستند اما درواقع آنچه دوست دارند، به هیچوجه انتقاد نیست. آنها دوست دارند مطمئن شوند کسی هیچ انتقادی نسبت به آنها ندارد، نهتنها هیچ انتقادی ندارد بلکه آنها را خیلی هم تحسین میکند بنابراین وقتی میخواهند از آنها انتقاد شود و ادعا میکنند انتقاد را دوست دارند، کافی است طرف مقابل در این تله بیفتد و انتقادی کوچک بکند؛ در این صورت امکان دارد تا مدتها کینه او را به دل بگیرند.
از علل دیگر مختل شدن روابط بین فردی خودشیفتهها، این است که فقط با کسانی رابطه برقرار میکنند که از خودشان پایینتر باشند و شب و روز آنها را تحسین کنند. اگر با فرد برابر یا بالاتر از خود معاشرت کنند، این رابطه را دوست نخواهند داشت چون رابطه برابر برای آنها زجرآور است. آنها فقط رابطهای را دوست دارند که در آن به شدت تحسین شوند بنابراین طبیعی است که بسیاری از دوستانشان را از دست میدهند. یک مثال دیگر روابط بین فردی خودشیفتهها این است که اینکه دیگران دوستشان داشته باشند برایشان کافی نیست. آنها فقط وقتی خوشحال و راضی هستند که دیگران تحسینشان کنند. درحالی که طبیعی است که در روابط بین فردی عادیمان چنین چیزی وجود ندارد که شب و روز یک نفر فقط از ما تمجید کند. انتظاری که ما از دوستان و اطرافیانمان میتوانیم داشته باشیم این است که دوستمان داشته باشند نه اینکه مداحمان باشند بنابراین وقتی برای خودشیفتهها احساس دوست داشتن طرف مقابل کافی نیست، شروع به طرد دوستانشان میکنند و آنها را از دست میدهند.
خودشیفتههای عاشق ممکن است اسیدپاش شوند!
وقتی یک خودشیفته عاشق کسی میشود، اصلا نمیتواند درک کند که این عشق دوطرفه باشد و طرف مقابل هم از او خوشش بیاید. این افراد فکر میکنند وقتی طرف مقابل این افتخار را پیدا کرده که آنها عاشقشان بشوند، حتما باید آن را با جان و دل بپذیرد و این عشق، هدیه بزرگی برای او است. به همین دلیل وقتی متوجه میشوند شخصی که به او ابراز عشق کردهاند، از آنها خوشش نمیآید، به شدت عصبانی میشوند و اصرار زیادی برای شروع رابطه میکنند. اگر به وصال نرسند هم کینه شدیدی به دل میگیرند و حتی ممکن است به اسم دوست داشتن و عشق! اقدام به آزار و اذیت طرف مقابل کنند. متاسفانه موارد زیادی از اسیدپاشی در سالهای اخیر دیده شده که در آنها مردهای خودمحور و خودشیفته، از اینکه زنی به ابراز عشق آنها پاسخ نداده، آنقدر عصبانی شدهاند و آتش خشم در دلشان آنچنان برافروخته شده که اقدام به اسیدپاشی بهصورت او کردهاند. مفهوم این عمل این است که اگر تو برای من نباشی، بهتر است تا آخر عمر عذاب بکشی.
به این عشقها، عشقهای نارسیسیستیک میگویند که در آنها عاشق فقط به آنچه خودش دوست دارد، فکر میکند. مگر میشود کسی را دوست داشت و به اسم عشق به صورتش اسید پاشید؟ عشق واقعی یعنی علاقه توام با احترام.
خودشیفتگی حسادت میآورد
نکته مهم در مورد شخصیتهای خودشیفته این است که روابط بینفردی آنها به شدت مختل است. آنها روابط خوبی با افراد خانواده، دوستان، افراد همجنس و غیرهمجنس، همکاران و… ندارند. معمولا افراد خانواده آنها را خودخواه توصیف میکنند؛ فردی که فقط در فکر چیزی است که خودش میخواهد به آن برسد و هیچ توجهی به امکانات و محدودیتهای خانواده ندارد. مثلا پسری به ۲۸-۲۷ سالگی میرسد و درحالی که در خانه نشسته و کاری انجام نمیدهد، مرتب به پدر و مادر اعتراض و گله میکند که شما برای من مغازه نخریدید، به من پول کافی نمیدهید، برای من کار پیدا نمیکنید، به من توجه ندارید و… درحالی که باتوجه به سنش به اندازه کافی بالغ و توانا هست که خودش بتواند این کارها را انجام دهد.
این افراد در روابط خانوادگی همیشه مدعیاند و بخش زیادی از انرژی خانواده را صرف خود میکنند و به حقوق خواهران و برادرانشان توجه ندارند. با وجود اینها، همیشه ناراضیاند که قدر آنها را نمیدانند.
یک علت دیگر مختل شدن روابط بین فردی این افراد، حسادت بسیار شدید است. حسادت یک حس طبیعی است که در همه آدمها کم و بیش وجود دارد اما حسادت این افراد، شدید، بیمارگونه و در بعضی مواقع فلجکننده است به نحوی که مثلا وقتی متوجه شوند شخصی مورد تحسین واقع شده یا به موقعیتی دست پیدا کرده، بدون اینکه بخواهند واکنش طبیعی بروز دهند و تلاش کنند که خودشان هم تحسین دیگران را به دست بیاورند و به مدارج علمی یا توانمندی مالی و… برسند، به شدت حسادت میکنند و…
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
نظرات کاربران