اسکیزوفرنی چیست؟ درمان آن چگونه است؟
اسکیزوفرنی بیماری روانی شدیدی است که به نظر می رسد بیمار از خود بیگانه است . اسکیزوفرنی یعنی با واقعیت قطع رابطه کردن . برای این که مفهوم کلمه خوب درک شود بهتر است بگوییم ، اسکیزوفرنی فردی است که عملاً نمی توان با او ارتباط برقرار کرد . او از واقعیت بریده است ، واکنشی از خود نشان نمی دهد و کاملاً بی تفاوت است . انسان اسکیزوفرن در رویای درونی زندگی می کند و موقعیت بیرونی به ندرت می تواند او را بیدار کند و به واقیعت برگرداند .
اسکیزوفرنی چیست؟
به بیانی دیگر ، فرد به طور کامل در خود فرو رفته و روان او کاملاً از واقعیت برگشته است . تداعی های ذهنی بیمار از هم پاشیده و افکار او به اجزای کوچک تقسیم شده است .
در ذهن اسکیزوفرن یک دنیای توهمی وجود دارد که می توان آن را به یک رویای عجیب و غریب تشبیه کرد . اسکیزوفرن گاهی آرام ، بی حال و به همه چیز بی اعتناست ٬ از دنیای خارج جدا شده و آگاهی خود را از دست داده است .
اخم ها ، ادا و اطوارها ، صدای به هم خوردن دست ها و حرکات چهره کاملاً غیر عادی است . بیمار نیازهای اولیه ی زندگی خود را فراموش می کند و غریزه ی حفظ ذات او نیز کاهش می یابد . او ممکن است توهماتی داشته باشد و آنها را باور کند . در این حالت ، بیمار به طور خیلی جدی با یک مخاطب نامرئی صحبت می کند . گاهی اتفاق می افتد که او به مقدار کم اجتماع پذیری خود را حفظ می کند و اشخاصی را که قبلاً می شناخت دوباره می شناسد . در این صورت می گویند که او قطعات متلاشی شده گذشته ی خود را ، که به آن آگاهی مبهمی دارد ، بازیافته است .
تذکر جالب
برخی اسکیزوفرن ها تحلیل های ذهنی بسیار جالبی دارند . خلاقیت های هنری آنها گاهی واقعاً استثنایی است ، اما نباید فراموش کرد که ویژگی اصلی این آثار هنری ، سمبلیک بودن آن هاست .
تکان های عصبی ، هم شدید و هم زیاد است ؛ بدیهی است که بیمار توانایی مهار کردن این تکان ها را ندارد . گاهی بیمار در نوعی بی حسی عمیق به سر می برد ؛ او می تواند خود را تا مدت ها در یک وضعیت بسیار دشوار نگه دارد ؛ او کاملاً بی حال و به طور درونی از دنیای خارج بریده است . گاهی نیز یک حرکت را به طور یکنواخت تکرار می کند و ناگهان یک تکان عصبی کور و بی هدف به راه می افتد . بسیار دیده شده که بیمار ، به طور ناگهانی خود را روی پزشک می اندازد و می خواهد او را خفه کند . چه اتفاقی رخ داده است ؟ یک فکر مزاحم ! مثل فکر روبرو شدن با شیطان ٬ به زور وارد ذهن او شده و این تکان عصبی با هیچ مقاومت آگاهانه ای برخورد نکرده است .
نوجوانی و اسکیزوفرنی
در اکثر موارد ، اسکیزوفرنی بیماری آغاز نوجوانی است . این بیماری پس از بلوغ ظاهر می شود و تا سنین بالا ادامه می یابد . البته این گفته عمومیت ندارد و اسکیزوفرنی در سنین بالا نیز دیده میشود .
ردیابی آغاز بیماری اسکیزوفرنی کار دشواری است . مثلاً ، کودکی که بسیار با استعداد ، کاری و علاقه مند به تحصیل به نظر می رسد ٬ ناگهان تغییر حالت می دهد . او در حالت های رویایی عمیق فرو می رود ، حرکات عجیبی نشان می دهد و به نظر می رسد که از خود بیگانه شده است . او به شیوه ی ناهماهنگ و غیر عادی می خندد و برای منزوی شدن تمایل شدیدی نشان می دهد . این حالت ها به جایی می رسد که دیگران او را تنبل و بی اراده تصور می کنند یا تهمت تمارض به او می زنند .
این جوانان به انسان های دلمرده تبدیل می شوند و به هیچ چیز و هیچ کس دلبستگی پیدا نمی کنند شادابی ، کنجکاوی ، بیزاری ، عشق ، کینه و تأثیر گفتار و رفتاری در آنها دیده نمی شود . آنچه می بینی انزوا ، بی هدفی و سردی است ؛ از هر تماسی اکراه دارند و چشمه ی زندگی آنها کاملاً یخ زده به نظر می رسد .
درمان اسکیزوفرنی
در اکثر موارد بستری کردن بیمار الزامی است . روان درمانی معمولاً فایده ندارد و این گفته کاملاً منطقی است ؛ زیرا ماهیت اسکیزوفرنی در مقابل هر نوع تماس بیرونی غیر قابل نفوذ است . اما شوک الکتریکی و شوک حاصل از تزریق انسولین می تواند تغییراتی به وجود آورد .
اشاره شد که برخی آثار اسکیزوفرنی ویژگی سمبلیک دارد . اما آیا به کمک این سمبل ها می توان با بیمار ارتباط برقرار کرد ؟ به عبارت دیگر ، آیا میتوان با زبان خود آنها حرف زد ؟ در پاسخ باید گفت : این روش در مواردی مفید بوده است .
کار درمانی و گروه درمانی نیز معمولاً مؤثر واقع می شود ، زیرا با این روش می توان علیه بی حالی و در خود فرو رفتن مبارزه کرد . در موارد خیلی حاد ، جراحی مغز توصیه شده است و بعضی جراحی ها نیز نتایج خوبی به بار آورده اند .
البته نتیجه و مفهوم این عبارات قطعاً این نیست که اسکیزوفرنی علاج ناپذیر است ، بلکه روانپزشکان اخیراً بهبودهایی نیز نام برده اند که به دنبال زندگی اجتماعی طبیعی به وجود آمده است .
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
منبع تصاویر
قطع ارتباط ذهن و دل (فرهنگ اسکیزوفرنیک )
… و بشر معاصر سعی می کند که رابطه بین ذهن و دل را بکلی قطع نماید. و به اصطلاع امور عقلی را از امور احساسی بکلی جدا سازد و بقول معروف امور مادی را از امور روحی و عاطفی منزه کند و بدینگونه عملاً فرهنگ اسکیزوفرنیک را بنیاد نهاده است و هویت انسانی را دو شقه کرده است و غرابز و امور عاطفی را بحال خود وانهاده که بشر را بسوی انواع امراض روانی و عاطفی و غریزی می کشاند و ..
… ذهن بدون ارتباط با دل به تدریج از عقلانیت ساقط می شود و مجنون می گردد و دل بدون ارتباط با ذهن نیز هوسباز و دمدمی مزاج و وسواسی و فاحشه می شود. ….
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۸۸