زندگی جوانان امروز !
بسیاری از جوانان در حالی وارد بزرگسالی می شوندکه فاقد اطلاعات و درک درستی از امکانات و تجربیات ضروری برای انتخاب فرصتهای زندگی هستند. این موضوع ممکن است به : ازدواج ناخواسته، صاحب فرزند شدن بدون فکر و آینده نگری، رشته ی دانشگاهی بدون توجه به نیاز جامعه، ترک تحصیل، یا عدم آشنایی با مهارت های خوب و پر درآمد تعمیم پیدا کند.
زندگی جوانان امروز از نگاه خود آنها چگونه است ؟
داستانک : ساعت ۷ صبح . همه خوابیده اند . مجبورم برای رفتن از خواب برخیزم . کاش چند دقیقه بیشتر می خوابیدم . با خودم می گویم : با این حقوق ناچیز فرق بین کار یا بیکاری چیست ؟ اصلا اگر نروم چه میشود ؟ نه، این فکر خوبی نیست. این همه تلاش کرده ام تا این شغل را با رابطه و آشنابازی بدست آورم. به خود می گویم : روز بهتری در انتظار توست اگر چه در دل می دانم که تکراری ست …
به بالای سر پسرم می روم ، آرام خوابیده . اصلا درس نمی خواند . فقط یک میلیون و هشتصد هزار تومان برای سرویس مدرسه اش هزینه کرده ام . به یاد دیشب می افتم که بی جهت عصبانی شدم و او را تنبیه کردم . از خودم بدم می آید . من چقدر بی رحم هستم ، اما بدون تنبیه هم که لوس بار می آید .
۴۰ دقیقه در مسیرم تا به محل کار برسم . در ماشین به موضوعات زیادی فکر می کنم : به یاد همسرم می افتم . ماه گذشته چند بار با هم مشکل داشته ایم . بحثمان شده و حتی یکبار ، چند روزی با هم حرف نزدیم . همیشه سعی کردم او مقصر جلوه کند اما می دانم که گناه اصلی به گردن خودم است . آنقدر مشغول به کارم که دیگر رمقی برای خانه باقی نمی ماند .
همسرم از من توقع دارد همانطور که در محیط کار هستم ، در خانه هم آدم بانشاط و سرگرم کننده ای باشم اما اینقدر خسته ام که وقتی به خانه می رسم ، حوصله ی حرف زدن هم ندارم . سر سفره موقع شام در عالمی شبیه خواب به سر می برم و منتظرم که هر چه زودتر به رختخواب بروم ، چه کنم که خیلی خسته ام . یک سال است که از همسرم جدا می خوابم و از رابطه جنسی با او راضی نیستم . بسیاری از اوقات پاسخگوی نیازهای من نیست .
من در هجده سالگی ازدواج کردم و این خیلی زود بود . همسرم دخترخاله من است و اصلا هم زبان و تیکه ی من نیست . گاهی به شریک جنسی فکر میکنم . من او را با لباس های رنگارنگ ، جوراب زنانه و انداختن طلا و جواهرات بدلی بیشتر دوست دارم اما کمتر به آنها توجه دارد و هر بار جدی در این باره با او صحبت می کنم مرا مسخره می کند و به من می خندد . برای همین متاسفانه گاهی خودارضایی می کنم و قهر عاطفی بین ما ادامه دارد.
به یاد مادرم می افتم که هنوز من را مثل یک بچه لوس می کند اما دیگران از من توقع بزرگ شدن دارند و او این را درک نمیکند . همیشه نگران من است .
به یاد پدرم می افتم که همیشه به من می گوید سر کار ، کت بپوشم ، منظم باشم و سوتی ندهم . او از من می خواهد که باز هم رشد کنم اما نمی داند که توان من فعلا همین قدر است .
به همکارم که همیشه از او بهترم ، اما نمی دانم که این برتری را چطور به اطلاع دیگران برسانم ، چون او در برقراری ارتباط با دیگران از من موفق تر است و به آن مدیر عقده ای ، که فقط کار می تراشد فکر می کنم . بی کلاس و بی ادب است و با تحکم سر ما داد می زند و …۴۰ دقیقه تمام می شود .
آیا امروز می توانم از او درخواست ۳میلیون وام نمایم؟
داستانک را با هم خواندیم . گفتنی ست شرایط ، موقعیت و زندگی جوانان امروز شبیه به هم می باشد اما لزوما یکسان نیست . لحظه ای چشمانتان را ببندید و خود را در موقعیت های مختلفی در یک روز یا یک هفته تصور کنید . شما باید در طول یک روز چند نقش مختلف را ایفا کنید . نقش هایی که هیچ سنخیتی با هم ندارند و تمام انرژی خود را به کار می گیرید تا بهترین عملکرد را داشته باشید . باید دانست زندگی هرگز آسان نیست و هر چه جلوتر می رویم سخت تر می شود چرا که در زندگی پرهیاهو و شلوغ امروز ، انسانها ناگزیرند نقش های متفاوتی را بپذیرند .
بازی نقش ها در زندگی جوانان امروز چگونه باید باشد ؟
حتی اگر خوشبخت اید و احساس موفقیت می کنید باید اهداف خود را از نو طراحی کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید . زندگی ثابت و یکجا نشینی شما را از مواهب و لذت های حقیقی زندگی دور خواهد کرد . بسیار مطالعه کنید . کتاب های موفقیت بخوانید و محیط خود را تغییر داده و با افراد پر انرژی و مثبت گرا معاشرت کنید . با دانستن این موضوع که پذیرفتن نقش های متفاوت اجتناب ناپذیر است در برخورد با شرایط و موقعیت های پیچیده به گونه ای عمل کنید که سلامت روان و آرامش درونی تان متعادل باقی بماند .
از دوستان واقعی یا مشاوران خانواده بخواهید شما را راهنمایی کنند . گاه تصور ذهنی فرد از رفتارش احساسی و از سر ناپختگی است . رفتارهای اجتماعی افراد در ترازوی دیگران ، بهتر سنجیده می شوند .
مقاله مرتبط : شیوه هایی برای دستیابی به ثروت و موفقیت
سخن پایانی
قطعیت همیشه مطلوب نیست . گاه با اندکی تامل و تغییر می توان شرایط را مطابق با نقش تغییر داد . به عبارتی می توان با تغییر در سناریو و جایگزینی نقش ها ، کار را زیباتر نمود . اگر شما مدیر خانه اید اما خود می دانید که همسرتان در مدیریت مالی یا به کلام ساده تر ، دخل و خرج از شما مسلط تر است این تفویض اختیار را انجام دهید . مدیر نمونه آن است که همه کارها را درست اداره نماید نه اینکه همه ی وظایف را خود انجام دهد و دست آخر به مغرور بودن متهم شود ، پس انعطاف پذیر باشید .
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
منبع تصاویر
نظرات کاربران